عدالت و حقیقت خواهى على علیه السلام 1
فان فى العدل سعة و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق (نهج البلاغه، کلام 15)
على علیه السلام مرد حق و عدالت بود و در این امر به قدرى شدت عمل به خرج میداد که فرزند دلبند خود را با سیاه حبشى یکسان میدید،آن حضرت از عمال خود بازجوئى میکرد و ستمگران را مجازات مینمود تا حق مظلومین را مسترد دارد بدین جهت فرمود: بینوایان ضعیف در نظر من عزیز و گردنکشان ستمگر پیش من ضعیفند. حکومت على علیه السلام بر پایه عدالت و تقوى و مساوات و مواسات استوار بود و در مسند قضا جز به حق حکم نمیداد و هیچ امرى و لو هر قدر خطیر و عظیم بود نمیتوانست رأى و اندیشه او را از مسیر حقیقت منحرف سازد. على علیه السلام خود را در برابر خدا نسبت به رعایت حقوق بندگان مسئول میدانست و هدف او برقرارى عدالت اجتماعى به معنى واقعى و حقیقتى آن بود و محال بود کوچکترین تبعیضى را حتى در باره نزدیکترین کسان خود اعمال نماید چنانکه برادرش عقیل هر قدر اصرار نمود نتوانست چیزى اضافه بر سهم مقررى خود از بیت المال مسلمین از آن حضرت دریابد و ماجراى قضیه آن در کلام خود آنجناب آمده است که فرماید: و الله لان ابیت على حسک السعدان مسهدا و اجر فى الاغلال مصفدا احب الى من القى الله و رسوله یوم القیامة ظالما لبعض العباد و غاصبا لشىء من الحطام... .
علم و حکمت على علیه السلام
ان ههنا لعلما جما (على علیه السلام)
در مورد علم امام و پیغمبر عقاید مردم مختلف است گروهى معتقدند که علم آنان محدود بوده و در اطراف مسائل شرعیه دور میزند و جز خدا کسى از امور غیبى آگاه نمیباشد زیرا آیاتى در قرآن وجود دارد که مؤید این مطلب است من جمله خداوند فرماید: (و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو) (1)
(کلیدهاى خزائن غیب نزد خدا است و جز او کسى بدانها آگاه نیست) و همچنین فرماید: (و ما کان الله لیطلعکم على الغیب) (2) (و خداوند شما را بر غیب آگاه نسازد) در برابر این گروه جمعى نیز آنها را بر همه امور اعم از تکوینى و تشریعى آگاه دانند و عدهاى هم که مانند اهل سنت به عصمت امام قائل نمىباشند امام را مانند دیگر پیشوایان دانسته و گویند ممکن است او چیزى را نداند در حالی که اشخاص دیگر از آن آگاه باشند همچنان که عمر در پاسخ زنى که او را مجاب کرده بود گفت. (کلکم افقه من عمر حتى المخدرات فى الحجال) (3) (همه شما از عمر دانشمندترید حتى زنهاى پشت پرده) .
بحث در این موضوع از نظر فلسفى مربوط است به شناسائى ذهن و دانستن ارزش معرفت آدمى و این که علم از چه مقولهاى میباشد و خلاصه آن که علم انکشاف واقع است و به دو قسم ذاتى و کسبى تقسیم میشود. (4) علم ذاتى مختص خداوند تعالى است و ما را به تصور حقیقت و کیفیت آن هیچگونه راهى نیست، و علم کسبى مربوط به افراد بشر است که هر کسى میتواند در اثر تعلم و فرا گرفتن از دیگرى دانشى تحصیل نماید. و شق سیم علم لدنى و الهامى است که مخصوص انبیاء و اوصیاء آنها میباشد و این قسم علم مانند علم افراد بشر کسبى و تحصیلى نیست و باز مانند علم خدا ذاتى هم نیست بلکه علمى است عرضى که از جانب خدا بدون کسب و تحصیل به پیغمبران و اوصیاء آنها افاضه میشود و آنان با اذن و اراده خدا میتوانند از حوادث گذشته و آینده خبر دهند و در برابر هر نوع پرسش دیگران پاسخ مقتضى گویند چنانکه خداوند درباره حضرت خضر فرماید: (و علمناه من لدنا علما) (5) (و ما او را از جانب خود علم لدنى و غیبى تعلیم دادیم) و همچنین حضرت عیسى علیه السلام که از جانب خدا علم لدنى داشت به قوم خود گوید:
(و انبئکم بما تأکلون و ما تدخرون فى بیوتکم) (6) ؛ (شما را خبر میدهم بدانچه میخورید و آنچه در خانههایتان ذخیره میکنید.)
احادیث نبوى درباره على علیه السلام
انت اخى و وزیرى و وارثى و خلیفتى من بعدى. کفایة الطالب ص 205 (حدیث نبوى)
1ـ حدیث غدیر: علماء و مفسرین از عامه و خاصه نوشتهاند که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله موقع مراجعت از حجة الوداع در غدیر خم توقف نموده و پس از ایراد خطبه به مردم فرمود آیا من نسبت به شما اولى به تصرف نیستم؟ عرض کردند چرا؟ فرمود: من کنت مولاه فهذا على مولاه؛ هر کس که من مولا و صاحب اختیار او هستم این على مولاى او خواهد بود و بدین ترتیب او را به ولایت و پیشوائى مردم منصوب گردانید. (1)
2ـ حدیث منزلت: احمد بن حنبل و شیخ سلیمان بلخى و ابن صباغ مالکى و دیگران نوشتهاند که پیغمبر صلى الله علیه و آله به على علیه السلام فرمود: انت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى. (2)
یعنى تو از من به منزله هارونى از موسى جز این که پس از من پیغمبرى نخواهد بود، بحرانى در کتاب غایة المرام یکصد حدیث از عامه و هفتاد حدیث از خاصه در این مورد نقل کرده است. (3)
3ـ حدیث یوم الانذار: رسول اکرم صلى الله علیه و آله در اوائل بعثت به فرمان خداى تعالى اقوام نزدیک خود را جمع نموده و رسالت خویش را بآنان ابلاغ فرمود و در همان مجلس اعلام نمود که هر کس از شما در پذیرفتن دعوت من سبقت جوید او پس از من جانشین من خواهد بود، از میان تمام آنان فقط على علیه السلام دعوت آن حضرت را پذیرفت و رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: انت اخى و وزیرى و وارثى و خلیفتى من بعدى. (4) (تو برادر و وزیر و وارث من و جانشین من پس از من هستى) این حدیث از مهمترین احادیثى است که در مورد خلافت على علیه السلام هر گونه عذر و بهانه را از میان بر می دارد زیرا پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله خلافت على علیه السلام را توأم با نبوت خود در همان موقع ابلاغ فرموده است و این مطلب تقریبا در تمام کتب تاریخ و تفسیر و حدیث اهل سنت ذکر شده است و در فصل سوم بخش یکم کتاب تا حدى در این مورد توضیحات لازمه داده شده است .
هماهنگی با پیامبر اکرم
حضرت علی علیه السلام پس از تولد که قنداقه او را رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در آغوش کشید، تا نوجوانی و جوانی، همواره با نظارت و رهنمودهای رسول خدا رشد کرد و به کمالات معنوی رسید، که در یک سخنرانی فرمود: (1)
"و لم یَجمع بَیتٌ واحِدٌ یَومئذٍ فی الإسلامِ غیرَ رسول الله (صلی الله علیه و آله) و خدیجةَ و أنا ثالثهما.
أری نُور الوَحی و الرّسالةِ، و أشُمّ ریحَ النُّبوّة. و لقد سمعتُ رَنّةً الشّیطان حینَ نَزلَ الوحی علیه (صلی الله علیه و آله و سلم) فقُلتُ: یا رسولَ الله ما هذه الرّنّةُ؟
فقال: «هذا الشیطانُ قد أَیِسَ مِن عِبادَتِهِ. إنّکَ تَسمَعُ ما أسمَعُ وَ تَری ما أری الّا انّکَ لَستَ بِنَبِیٍّ، وَ لکِنّکَ لَوزیرٌ و إنّکَ لَعَلی خَیرٍ."
«در آن روزها، در هیچ خانهای مسلمانی راه نیافت جز خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که خدیجه هم در آن بود و من سومین آنان بودم، من نور وحی و رسالت را میدیدم، و بوی نبوت را میبوئیدم، من هنگامی که وحی بر پیامبر فرود میآمد، ناله شیطان را شنیدم، گفتم ای رسول خدا، این ناله کیست؟ گفت: شیطان است که از پرستش خویش مأیوس گردید، فرمود: «علی! تو آنچه را من میشنوم، میشنوی، و آنچه را که من میبینم، میبینی، جز این که تو پیامبر نیستی، بلکه وزیر من بوده و به راه خیر میروی.»
پینوشت:
1- خطبه 192/115، نهج البلاغه معجم الفهرس محمد دشتی .
منبع:
امام علی علیه السلام و مسائل سیاسی، محمد دشتی، ج 9 .
نقش رهبری
چون مرتضی به جای نبی انتخاب شد | بر روی شیعیان جهان فتح باب شد |
نص صریح آیه «یا ایها النبی» | امروز از خدا به محمد خطاب شد |
راز خفی که بین نبی بود با خدا | با امر حق عیان به همه شیخ و شاب شد |
فرمان حق رسید که در حجه الوداع | احمد برای نصب علی در شتاب شد |
در آفتاب وادی سوزان الغدیر | ظاهر به روی دست نبی آفتاب شد |
شایسته مقام نبی غیر او نبود | زان رو علی به امر خدا انتخاب شد |
تازد نبی به نام علی نقش رهبری | نقش مخالفان همه نقش بر آب شد |
بر جنّ و انس رهبر و مولا و پیشوا | بعد از نبی به امر خدا بوتراب شد |
آنها که بود در دلشان کینه علی | دلهایشان ز آتش حسرت کباب شد |
آن کاخهای مرتفع آرزویشان | یکباره سرنگون شد و یکجا خراب شد |
هر بندهای که دامن مهر علی گرفت | فارغ ز هول و وحشت روز حساب شد |
دست طلب به دامن او زن که در جهان | هر کس گرفت دامن او کامیاب شد |
هر کس که گشت داخل حصن ولایتش | ایمن به روز حشر ز بیم عذاب شد |
نوروز شیعیان جهان عید مرتضی است | روزی که شادمان دل ختمی مآب شد |
ما را ظهور مهدی او آرزو بود | کز انتظار او دل هر شیعه آب شد |
«خسرو» چه جای خنده بود کز غم زمان | بیرون بسی ز دیده ما خون ناب شد |
"سیدمحمد خسرو نژاد"(خسرو |
بزم سرور
خم غدیر و ساقی و صهبای احمد است | بزم سرور و عید احبّای احمد است |
شور عظیم تاجگذاریّ مرتضی است | روز ظهور آیت کبرای احمد است |
فرمان رسیده از طرف ذات کبریا | بعد از نبی، علی است که همتای احمد است |
یعنی یکی است امر نبی و وصیِ او | احکام مرتضی همه فتوای احمد است |
دهها هزار زایر حق کرده ازدحام | مرآت حق نما قد و بالای احمد است |
صحراست پر خروش و گدازنده آفتاب | یا رب مگر قیامت دنیای احمد است |
«طاها» به روی منبر و حیدر کنار اوست | امروز یک نمونه ز فردای احمد است |
معراج مرتضی است که همدوش مصطفی است | دست علی به دست توانای احمد است |
حال عبادت است «حسان» در نشاط ما | فرمان این سرور به امضای احمد است |
حبیب الله چایچیان |
عید مبارک
بر آمد بامدادان مهر انور | جهان را کسوت نو کرد در بر |
تو پنداری که زرین شاهبازی | همی گسترد در صحن فلک پر |
و یا از بهر اثبات رسالت | کف موسی همی شد ز آستین در |
و یا گویی عروسی ماه رخسار | شب دوشینه بر سر داشت معجر |
کنون برداشت از سر معجر خویش | جهان از طلعت او شد منور |
و یا گویی که در این جشن فیروز | فلک افروختستی مشعل زر |
و یا تا عود سوزند اندر این بزم | سپهر افروخته زرینه مجمر |
چنین روز و چنین عید مبارک | که آمد امر «بَلّغ» بر پیمبر |
برآمد بر فراز آن و بگرفت | به دست خویش اندر، دست حیدر |
همه بر گرد او گردیده انبوه | گروه بی شمار و خیل بی مر |
همه تفویض کرد امر ولایت | به ابن عمّ و در معنی برادر |
جلال الدین ایرج میرزا |
شهر علم و درِ علم
«حدیث مدینة العلم»
حدیث «مدینة العلم» یکی دیگر از مناقب مخصوص امام علی علیه السلام و از احادیث «متواتر» است که حضرت رسول اکرم در حق آن حضرت فرمود:
انا مدینة العلم و علیٌّ بابها، فمن اراد العلم، فلیأت الباب ؛ «من شهر علم هستم و دروازه آن شهر، علی بن ابیطالب است، هر کس علم بخواهد به دروازه شهر بیاید.»(1)
منظور رسول خدا از این حدیث آن است که: من علم خود را به علی بن ابیطالب علیه السلام منتقل کردهام، و علوم من در وجود وی متمرکز است، و من در او خلاصه میشوم،اگر برای دانستن علوم به امام علی علیه السلام مراجعه کنید، مانند آنست که به من مراجعه کردهاید.
خواه در زندگی من و یا بعد از مرگم باشد، مخصوصاً این روایت بیشتر به دوران رحلت رسول خدا مربوط میشود که علی بن ابیطالب علیه السلام را به صورت یک پناهگاه علمی برای امت اسلامی معرفی فرمود.
در بسیاری از روایات آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله بارها با علی خلوت میکرد و سخن می گفتند .
از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام پرسیدند:
رسول خدا چه چیز به شما بخشیده است؟
فرمود:
علّمنی الف بابٍ من العلم، فتح لی من کلّ بابٍ الف بابٍ . (2)
«هزار نوع علم به من آموخت که از هر نوع آن هزار علم دیگر بر من مکشوف گردید.»
پینوشتها:
1- ارشاد مفید، ص 15/ بحارالانوار، ج 40، ص 200، بطور مشروح آورده / مستدرک حاکم، ج3، ص 126، از ابن عباس و جابر بن عبدالله / تذکرة سبط ابن جوزی، ص 51.
2- ارشاد مفید، ص 15/ بحارالانوار، ج 40، ص 213 – 218.
منبع:
امام علی علیه السلام و مسائل سیاسی، محمد دشتی، ج 9 .
افتخار جانشینی پیامبر اکرم
«حدیث المنزلة»
در سال نهم هجرت، رسول خدا صلی الله علیه و آله به تبوک لشکر کشید، چون این مانور نظامی طول میکشید و آن حضرت تا مرزهای شام از مرکز حکومت دور میشد؛ لازم بود مردی توانا در مدینه جانشین آن حضرت شود تا مرکز حکومت کاملاً در امان باشد، بدین جهت صلاح دید که علی بن ابیطالب علیه السلام را در مدینه جانشین خود قرار دهد.
پس از حرکت رسول خدا منافقین در شهر شایع کردند که پیامبر نسبت به علی بن ابیطالب علیهالسلام قهر کرده و بی مِهر شده است، به دلیل آن که او را با خود نمیبرد.
این سخن بر آن حضرت سخت گران آمد، لذا در راه تبوک خودش را به پیامبر اکرم رسانید و عرض کرد:
یا رسول الله مردم چنین شایع کردهاند!
حضرت رسول اکرم فرمود:
" انتَ مِنّی بمنزلةِ هارونَ مِن موسی، الاّ اَنّهُ لا نبیّ بَعدی. (1)
«تو نسبت به من مانند هارون هستی نسبت به موسی، جز آن که بعد از من پیامبری نمیآید.»
یعنی: ماندن تو در مدینه برای آنست که:
موسی علیه السلام وقتی به میقات پروردگار میرفت، برادرش هارون را در جای خود گذاشت:
و قال موسی لاخیه هارون اخلفنی فی قومی و اصلح و لا تتّبع سبیل المفسدین. (2)"و موسی به برادرش هارون گفت: در امت من جانشین من باش، و به اصلاح و پاکسازی همت کن و از راه انحرافی فاسدان اطاعت نکن."
پینوشتها:
1- معانی الاخبار، ص 74، از جابر بن عبدالله و سعد بن ابی وقّاص نقل کرد / مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 16/ صحیح بخاری، ج 5، ص 24، «باب مناقب علی علیه السلام»/ صحیح مسلم، ج 2، ص 360، «باب فضائل علی علیه السلام» / الغدیر، ج 3، ص 199.
2- سوره اعراف، آیه 142.
منبع:
امام علی علیه السلام و مسائل سیاسی، محمد دشتی، ج 9 .
افتخار عقد برادری با پیامبر اکرم
«حدیث مؤآخاة»
از فضیلتهای منحصر به فرد امیرالمؤمنین علی علیه السلام حدیث «مؤاخاة» عقد برادری میان او رسول خدا صلی الله علیه و آله است که در میان همه مهاجرین و انصار تنها علی بن ابیطالب علیهالسلام شایستگی آن را داشت که با رسول خدا عقد برادری ببندد.
علامه مجلسی در بحارالانوار مینویسد:
در این سال «اول هجرت» آن حضرت میان مهاجرین و انصار عقد برادری برقرار کرد که این برادری آنها را بر سه چیز وادار میساخت:
1- مقاومت برای حق
2- فداکاری و کمک به یکدیگر
3- ارث بردن از یکدیگر
آنها نود نفر، چهل و پنج تن از مهاجرین و چهل و پنج تن از انصار بودند و این پیش از جنگ بدر بود و چون واقعه «بدر» پیش آمد خداوند آیه:
"و اولوا الارحام بعضهم اولی ببعضٍ فی کتاب الله (1) ؛ و خویشاوندان سببی بعضی از آنها بر بعضی دیگر برتری دارند در کتاب خدا" ؛
را نازل فرمود که جریان ارث بردن نسخ گردید.(2)
به هر حال رسول خدا صلی الله علیه و آله در این اقدام، یکایک اصحاب و یاران را با هم برادر کرد، که دست در دست هم گذاشتند و عقد برادری خواندند .
اما علی بن ابیطالب علیه السلام را با کسی برادر نکرد. آن حضرت از این کار بسیار غمگین شد و گفت:
یا رسول الله پدر و مادرم فدای تو باد، مرا با کسی برادر نکردی؟
پیامبر اکرم فرمود:
یا علی تو را برای خود نگاه داشتم، تو برادر منی و من برادر تو هستم. «انت اخی و انا اخوک یا علیّ.» (3)
امام رضا علیه السلام از حضرت علی علیه السلام نقل کرده است که آن حضرت فرمود:
انا عبدُالله و اخو رسوله لا یقولها بعدی الاّ کذّاب . (4)
«من بنده خدا و برادر رسول خدا هستم و هیچ کس بعد از من این ادعا را نمیکند، جز دروغگو .»
پینوشتها:
1- انفال، آیه 75 / احزاب، آیه 6 .
2- بحار الانوار، ج 19، ص 130 .
3- بحارالانوار، ج 38، ص 330- 347/ صحیح ترمذی، ج 5، ص 636، «باب مناقب علی بن ابیطالب علیهالسلام»/ اسدالغابة، ج 4، ص 16/ الغدیر، ج 3، ص 174 .
4- بحارالانوار، ج 38، ص 334 .
منبع:
امام علی علیه السلام و مسائل سیاسی، محمد دشتی، ج 9 .
لیست کل یادداشت های این وبلاگ